سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ـ در سفارش به هشام : مبادا که حکمت را فرو افکنی و آن را نزد نادانان بنهی . [امام کاظم علیه السلام]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 11

مشغول کامپیوتر و خواندن خاطرات بیل کلینتون بودم که به بهانه خانه تکانی دم عید ، مادرم ناچارم کرد تا به سراغ کارتنی بروم  که مقداری از وسایلم در آن است .  کارتنی که حدود 3 سال است در گوشه کمدی افتاده بود و هیچ سراغی از آن نگرفته بودم . آوردم و نشستم و وسایل را بیرون ریختم وخاطره ها زنده شد ...

 

در میان کاغذ هایی که فراوان مانده بود از سال ها پیش ، کاغذی را دیدم که « تو» آن را تایپ کرده بودی و زیبا نامت را هم در گوشه ی پایین آن نوشته بودی و لابد به رسم یادگار به من داده بودی ...

 

ترانه ای بود که سلین دیون در پایان «تایتانیک» خوانده بود . یادت هست ؟

Every night in my dreams                                                                                             

I see you , I feel you                                                                                                      

 

و خاطره ها زنده می شوند . جان می گیرند و جان می گیرند ...


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در شنبه 86/12/25 و ساعت 11:17 صبح | نظرات دیگران()

از اول این هفته به دوره ای اعزام شده ام که اداره ، نهاد ، سازمان یا وزارتخانه ای که درآن کار می کنم برایم تدارک دیده است . این دوره قرار بود که یک سال پیش آغاز شود و مطابق معمول ، به عقب افتاد . به هر حال به دوره می روم و دوباره به یاد روزهای درس ، بر سر کلاس می نشینم . این که چیزی عایدم خواهد شد یا نه ، حرف دیگری است .

 

در این مدت به خواندن هم مشغول بودم . « تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران» کتاب خوبی بود که خواندنش بی مناسبت با دهه فجر هم نبود . کتاب را عمادالدین باقی جمع آوری کرده است و مجموعه برنامه های رادیو BBC است در رابطه با انقلاب . این برنامه ها در سال 68 تحت عنوان « داستان انقلاب» پخش می شده است .

 

رمان « ماهی ها در شب می خوابند» را خواندم که نوشته سودابه اشرفی است . این کتاب برنده جایزه صادق هدایت ، جایزه مهرگان ادب و جایزه بنیاد گلشیری شده است . اما به نظر من کتاب متوسطی بود . گوشه ای از آن را برایتان می نویسم :

« ... به درد کوفت می خوره ، به درد کوفت می خوره ، به درد کوفت می خوره این آزاد شدن ... که صدای برادر آدم بیاد از زیر چشم بند بخوره  به گوشش . دلم برایش تنگ شده باشه و تو اتاق بازجویی صداشو بشنوم ... »

 

شماره 38 « شهروند» از آن شماره های بسیار خواندنی است . سرمقاله محمد قوچانی ، عنوان « بازگشت به خمینی ها » را بر پیشانی دارد . پرونده هایی مربوط به فرصت سوزی ، احتمال نخست وزیری برلوسکونی در ایتالیا – که بسیار خواندنی است -- ،  تغییر ریاست دانشگاه تهران ، توقیف مجله «زنان» و 105 ساله گی صادق هدایت از مطالب این شماره است . اما بی شک خواندنی ترین مطلب ، مصاحبه با فاطمه رجبی است . ایشان که از خداوند می خواهد کسانی را که باعث شده اند تا با اصلاح طلبان مصاحبه کند ، به مجازات برساند ، در این مصاحبه طولانی حرف های جالبی می زند . خواندن و احتمالا خندیدن را از دست ندهید .

 

شماره 39 « شهروند» با یادنامه آیت الله توسلی شروع می شود که بسیار خواندنی است . سرمقاله محمد قوچانی که بر اساس خواب سبد حسن خمینی نوشته شده است ، وحشتناک است . سید حسن خواب دیده است که امام به او می گوید : « دارند مرا از خانه ام بیرون می کنند و شما ساکت نشسته اید »  .  در این شماره هم مطالب خواندنی زیاد است . احتمالا از خواندنش پشیمان نمی شوید .  

 

رسیده ام به نامه ای که در شب عروسی یکی از دوستان برایش نوشتم و همراه هدیه ام ، هنگام خداحافظی به او دادم . نامه به این مناسبت نوشته شد که این رفیق عزیز ، چند هفته ای قبل از مراسمش در sms ی از من متنی خواسته بود برای کارت عروسی اش . آن روز و هر روز به دلیل این حال خراب ، شرمنده او شدم و با این که چند sms  برای یکدیگر فرستادیم ، اما چیزی عاید او نشد . نامه را در پست بعدی قرار می دهم . اما یک هفته بعد از پایان مراسمش باز هم با همان sms سراغی از او گرفتم و این sms کوتاه سرآغاز قصه ای شیرین شد . متن آن sms های رد و بدل شده را هم در پست بعد از نامه ، خواهید خواند .


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در پنج شنبه 86/12/9 و ساعت 7:56 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 20
مجموع بازدیدها: 200954
جستجو در صفحه

خبر نامه