تخته سیاه
و ما زاده شده ایم تا در این دایره ی مکرر ، بیاییم و برویم . لختی آن چنان کوتاه بمانیم و شاید ، تنها شاید از خود نقشی به یادگار بر گوشه ی کوچکی از این دایره رسم کنیم .
آمده ایم تا تکرار کنیم آن چه را که قبل از ما انجام داده اند و بعد از ما هم انجام می دهند . حال چه فرقی می کند این تکرار کمی رنگ و جلایش تغییر کرده باشد . کمی کم رنگ تر یا پررنگ تر .
می بینی که حتی عاشقی هایمان هم تکراری است . می بینی که حتی تبودن « تو» ، نیامدن « تو » و تنها ماندن من تکراری است ...