تخته سیاه
چند روز پیش بود که سری به نوشته های قدیمی ام زدم . انبوه متن هایم برای « تو» که هیچ کس ان ها را نخوانده است ، نامه هایی که خطاب به برخی ازدوستان نوشته شده اند و بیشتر به دستشان رسیده است و گاه هم تنها در میان کاغذ های من به یادگار مانده اند ، نوشته هایم برای «بنیان» و البته لیلا واره ها . این شد که تصمیم گرفتم به مرور زمان ان ها را در « تخته سیاه» قرار دهم . مگر ان نوشته هایی از « بنیان» که قابلیت قرار گرفتن در « تخته سیاه » را ندارند و یا گوشه هایی از نامه ها که به شخص ان دوست مربوط می شود . دلیل هم حتما واضح است : نه می خواهم که کسی برنجد و نه می خواهم که باز خواستی در کار باشد . تمام این ها را نوشتم تا دونکته را بگویم . اول ان که برای این گونه حذف ها از علامت [...] استفاده می کنم و دوم ان که این مطالب نه چون همیشه در ارشیو ماهانه که در ارشیوی جداگانه و به نام خودشان جای می گیرند . با نامه ها شروع می کنم و امیدوارم که مقبول افتد ...
پانوشت : عنوانی به ذهنم نرسید برای متنی که بیشتر شبیه به مقدمه است جز همان « تخته سیاه» .