سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
 
امروز: چهارشنبه 04 خرداد 21

خاطره ای که از امام به یاد من مانده است ، اصلا خاطره خوبی نیست . خاطره ی من مربوط به شب و روز 14 خرداد 1368 است . خوب یادم است        ان  شب رادیو و تلویزیون از مردم می خواست برای امام شان دعا کنند و قران بخوانند . ان شب همه حال و هوای عجیبی داشتند . صدای قران یک     لحظه   هم قطع نمی شد ....

صبح اما اولین تصویری که در ذهن من نقش بست و جاودانه شد ، تصویر حیاطی ، اخبار گوی تلویزیون بود که با چشمی گریان و بغضی در گلو       می گفت : روح خدا به خدا پیوست  ... واشک بود و اشک ...

ان خداحافظی با شکوه ، ان شب مصلی ، ان هلیکوپتری که نمی نشست ، ان کانتینر ها ، سیمای احمد اقا و ان وصیت نامه ... و الان هم همان بغض  اجازه ی بیشتر نوشتن نمی دهد .


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در دوشنبه 86/3/14 و ساعت 6:14 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 13
مجموع بازدیدها: 203687
جستجو در صفحه

خبر نامه