تخته سیاه
خاطره ای که از امام به یاد من مانده است ، اصلا خاطره خوبی نیست . خاطره ی من مربوط به شب و روز 14 خرداد 1368 است . خوب یادم است ان شب رادیو و تلویزیون از مردم می خواست برای امام شان دعا کنند و قران بخوانند . ان شب همه حال و هوای عجیبی داشتند . صدای قران یک لحظه هم قطع نمی شد ....
صبح اما اولین تصویری که در ذهن من نقش بست و جاودانه شد ، تصویر حیاطی ، اخبار گوی تلویزیون بود که با چشمی گریان و بغضی در گلو می گفت : روح خدا به خدا پیوست ... واشک بود و اشک ...
ان خداحافظی با شکوه ، ان شب مصلی ، ان هلیکوپتری که نمی نشست ، ان کانتینر ها ، سیمای احمد اقا و ان وصیت نامه ... و الان هم همان بغض اجازه ی بیشتر نوشتن نمی دهد .