تخته سیاه
روزها میگذرند. در این هفته برای سمیناری به دانشگاه تهران رفتم. عنوان سمینار و کارگاه آموزشی، « مدیریت حرفهای در آموزش» بود. سه شنبه و چهارشنبه را مهمان تالار علامه امینی دانشگاه بودم و از صبح تا غروب پای صحبت اساتید. البته سمینار از دوشنبه شروع شده بود و من به دلیل کاری که با یکی از مسوؤلین نیروی انتظامی داشتم، موفق نشده بودم در روز اول شرکت کنم. به هر حال سخنران روز دوم سمینار، دکتر احمد روستا بود از دانشگاه شهید بهشتی. راجع به مدیریت تبلیغات سخنرانی کرد و ما هم یادداشت برمیداشتیم. دکتر ابیلی هم سخنران روز سوم بود که استاد دانشگاه تهران است و درس خواندهی آمریکا. البته دکتر در دانشگاهی سوئدی هم تدریس میکند. ایشان راجع به مدیریت منابع انسانی و مدیریت آموزشی سخنرانی کردند. در مجموع با بهرهی خوبی در دست از سمینار خارج شدم. تا بنشینم و جمعبندی کنم و ارایه دهم تا شاید به کار رود ...
نکتهی جالب توجه در اعتراض شرکت کنندگان بود به حاضر نشدن استاد سخنران مدعو در روز اول. کار به جنجال و دعوا کشیده شد. متأسفانه عدهای از برگزار کنندگان بسیار بد رفتار کردند و میرفت که کار به جاهای باریکتر کشیده شود. جنجالی که در ابتدا به آرامی شروع شد و یکباره با سوء مدیریت اوج گرفت، به قول یکی از خانمهای شرکت کننده به خاطر مدنی شدن ما! با صحبت و گفتوگو پایان گرفت. آنگاه که دوستان به اعتراض از تحصن و بست نشستن میگفتند و دکتری از پایان گرفتن زمانهی تهدید سخن میگفت و اینکه عصر گفتوگوی تمدنها است و با تشویق دیگران مواجه میشد، آنگاه که از تماس با دوستان حراست میگفتند و اینکه هیچ غلطی نمیتوانید بکنید، و به خصوص لحظهای که از جامعهی مدنی و قشر تحصیل کرده سخن به میان آمد، حق نداشتم که کمی بیاندیشم؟ کمی به یاد گذشتهها بیفتم و روزهایی که سپری کردهایم؟ روزگار سپری شدهی مردم سالخورده ...