سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
با پاداش دادن به نیکوکار بدکار را بیازار . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 14

ساعت 7:15 صبح بود که به بیمارستان رسیدم . کارهای ابتدایی انجام شد و ساعت 8:30 بود که پدرم به عنوان دومین مریضی که باید امروز جراحی قلب می شد به اتاق عمل رفت . لحظات به کندی و سختی می گذشتند . بعد از 30/ 4 ساعت پدرم از اتاق عمل بیرون امد و بی ان که او را ببینیم به اتاق ریکاوری برده شد. دقایقی بعد پرده ی پنجره ی اتاق را کنار زدند و برای لحظاتی او را از پشت شیشه ها و در میان انبوهی از تجهیزات پزشکی دیدم . به سختی مادرم را راضی کردم تا برای ساعتی استراحت به خانه برویم ، با این توجیه که پدر بیهوش است و بودنمان بی فایده . چند ساعتی بعد دوباره به بیمارستان رفتیم و او را که اینک تا حدودی به هوش امده بود ، باز هم از پشت شیشه ها دیدیم . می گویند که عمل خوب بوده است و البته تاکید می کنند که این چند روزه پس از عمل به شدت مهم است . و انگار که تا 2 روزی باید از پشت شیشه ها او را دید ...


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در چهارشنبه 86/4/13 و ساعت 10:30 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 28
مجموع بازدیدها: 198189
جستجو در صفحه

خبر نامه