سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 14

این چند روزه ی پایان خرداد سرشار از سالروز تولد و مرگ است . ( یا بود !!) از تولد عباس کیا رستمی و عزت اله انتظامی و رضا کیانیان گرفته تا مرگ دکتر چمران و او که همیشه زنده است : دکتر علی شریعتی .

سال اول دانشگاه بود که " هبوط در کویر" را خواندم . از ان روزها تا به حال چندین بار این کتاب را خوانده ام . بار ها گوشه هایی از ان را یادداشت کرده ام و در نوشته های  مختلف از ان استفاده کرده ام . از" گل تو ، که در دستان من بود " تا قصه ی " شاغلام ، که دوره شش پادشاه را دیده بود " . بارها ان را هدیه داده ام و از ان بیشتر به خاطر قولی که به خانم دکتر داده ام ، به امانت به دوستانی که طالبش بوده اند ...

در چنین روزهایی بی شک دوست دارم که از او بنویسم . تعریف کنم یا نمی دانم گوشه ای از یکی از کتاب هایش را نقل کنم یا هر چه که نشان دهد یادم بوده است و مثل انانی نیستم که می دانید ... اما خوب می دانم که هر چه بنویسم ، کم است و بی شک حق مطلب را ادا نکرده ام که هم چو منی باید بخواند و بخواند و به این زودی ها راجع به چنین کسانی ، ننویسد .این است که نوشتن درباره دکتر را مثل بسیاری دیگر به اینده حواله می کنم . شاید . که انگار خود او اموزگار این نکته بود که : "سرمایه ی هر دلی ، حرف هایی است که برای نگفتن دارد "

 

پانوشت : جمله ی دکتر ، خطاب به " تو " ست . می دانی که ...  
 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در جمعه 86/4/1 و ساعت 9:7 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 28
مجموع بازدیدها: 198193
جستجو در صفحه

خبر نامه