تخته سیاه
این چند روزه ی پایان خرداد سرشار از سالروز تولد و مرگ است . ( یا بود !!) از تولد عباس کیا رستمی و عزت اله انتظامی و رضا کیانیان گرفته تا مرگ دکتر چمران و او که همیشه زنده است : دکتر علی شریعتی .
سال اول دانشگاه بود که " هبوط در کویر" را خواندم . از ان روزها تا به حال چندین بار این کتاب را خوانده ام . بار ها گوشه هایی از ان را یادداشت کرده ام و در نوشته های مختلف از ان استفاده کرده ام . از" گل تو ، که در دستان من بود " تا قصه ی " شاغلام ، که دوره شش پادشاه را دیده بود " . بارها ان را هدیه داده ام و از ان بیشتر به خاطر قولی که به خانم دکتر داده ام ، به امانت به دوستانی که طالبش بوده اند ...
در چنین روزهایی بی شک دوست دارم که از او بنویسم . تعریف کنم یا نمی دانم گوشه ای از یکی از کتاب هایش را نقل کنم یا هر چه که نشان دهد یادم بوده است و مثل انانی نیستم که می دانید ... اما خوب می دانم که هر چه بنویسم ، کم است و بی شک حق مطلب را ادا نکرده ام که هم چو منی باید بخواند و بخواند و به این زودی ها راجع به چنین کسانی ، ننویسد .این است که نوشتن درباره دکتر را مثل بسیاری دیگر به اینده حواله می کنم . شاید . که انگار خود او اموزگار این نکته بود که : "سرمایه ی هر دلی ، حرف هایی است که برای نگفتن دارد "