سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرکه بسیار یاد خداوند ـ عزّوجلّ ـ کند، خداوند، دوستش خواهد داشت، و هرکه بسیار یاد خدا کند، برایش دو برائت نامه نوشته خواهد شد : برائتی از دوزخ و برائتی از نفاق . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: چهارشنبه 103 اردیبهشت 19

منتظر ماشین بودیم تا از مینی­سیتی به چهار راه قصر بیاییم. من بودم و سید و محسن و اصغر. سوار بر پرایدی شدیم که راننده­ی آن جوانی بود. لحظه­ای از نشستن­مان نگذشته بود که راننده، ضبط ماشین را روشن کرد و صدایش را بلند. در اتوبان بابایی بودیم. سکوت در ماشین حاکم بود. ما که همه­گی تا قبل از این می­خندیدیم و شلوغ بازی در می­آوردیم، ساکت شده بودیم و هر کدام به دنبال روزنه­ای بودیم تا آسمان را ببینیم از پنجره­ی کوچک پراید. خواننده که نمی­دانم که بود و تنها می­دانم از خواننده­های مجاز بود از مسافر و سفر و جاده و دلتنگی، زیبا می­خواند و البته که به ما ربطی نداشت !

به اتوبان صیاد رسیدیم. نگاهم به گوش­های راننده افتاد و گوشواره­ای را بر گوشش دیدم. آرام، در گوش اصغر موضوع را گفتم. گفت که دیده است و نشانه­ی زیاد بودن هوس است این زدن گوشواره. اکراه داشتم از باورش. البته که به ما ربطی نداشت !  مهم شنیدن ترانه بود و رسیدن، که هم شنیدیم و هم رسیدیم.

راستی رسیدیم ؟


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در جمعه 87/8/3 و ساعت 1:20 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 8
مجموع بازدیدها: 198367
جستجو در صفحه

خبر نامه